زودتر از موعد…

من پیر می شوم زودتر از موعد!
قبل از آنکه روزهای جوانی ام تمام شوند
قبل از آنکه دستهایم بلرزند سوی چشمانم کم شود و برای راه رفتن به عصا احتیاج داشته باشم.
من پیر می شوم، زودتر از موعد…
در همین روزها که از خنده ی هیچ کس خنده ام نمی گیرد که هیچ خبری در دنیا شادم نمی کند و هیچ اتفاقی سر ذوقم نمی آورد
همین حالا که تغییر روزها برایم کسالت آور است و تغییر فصلها دلتنگ ترم می کند در همین روزها که ساعت ها به نقطه ای خیره می شوم
و فکر می کنم
فکر می کنم و فکر می کنم!
من پیر می شوم زودتر از موعد و قطعا زودتر از موعد هم می میرم…
و مقصر این مرگ اجباری فقط تویی…
تویی که برایت مهم نیست “داشتنت ”
می تواند به این عاشق حیاتی ابدی ببخشد.

#فرشته_رضایی

تمامی حقوق برای فرشته رضایی محفوظ است. ©1400