همه حرف ها را که نباید زد همه حس ها را که نباید گفت گاهی وقت ها باید وقت بگذاری برایش… مثلا بنشینی کنارش چای بنوشی، فیلم ببینی،شام بخوری… بعد کم کم سر صحبت را باز کنی از کارت بگویی از مشغله هایت از روزمره گی هایت از رنگ و غذای مورد علاقه ات از ماشین و خانه ی ایده آلت از شهرهایی که دوست داری به آنها سفر کنی از آرزوهایت از رویاهایت و دست آخر از غصه هایت… غصه هایت را که گفتی نگاهش کن! اگر دلش لرزید اگر اشک جمع شد توی چشمهایش اگر دستت را گرفت سرت را گذاشت روی شانه اش دست کشید توی موهایت و آهسته گفت:”نگران نباش من هستم ” بدان که پیدایش کرده ای همانی را که نگفته دوستت دارم اما تو از چشم هایش خوانده ای…