امان از این دوست داشتن های بی موقع… از این خاطر خواهی های اشتباهی! انگار فقط عاشق شدن یادمان دادند… آخر این همه دوست داشتن به چه دردی می خورد وقتی آدم مناسبش سر جایش نیست! بگردید اول آدمتان را پیدا کنید همانی که مزه ی دلتنگی هایتان رامی فهمد رفیق یکی، دو روزه نیست… و پای خوب و بدتان می ماند؛ پیدایش که کردید هر چقدر دلتان خواست عاشقی کنید… قربان صدقه اش بروید اصلا بمیرید برایش!
اصلا حواستان به این جمله های کوتاه هست؟ بعضی از این جمله ها بدجور دیوانه می کند بدجوری عاشق می کند… نمی شود که فقط بگویی و بروی خیلی جرأت می خواهد گفتنشان خیلی معرفت میخواهد به پایشان ماندن مسئولیت دارد، تعهد می خواهد… لطفا حواستان به این جمله های کوتاه باشد کمی با “احتیاط” بگویید “دوستت دارم”!
بعضی رابطه ها را باید بوسید و کنار گذاشت… همان هایی که کم کم یواشکی ها می آید توی حریمشان زنگ های یواشکی… پیام های یواشکی… عکس های یواشکی… یکدفعه به خودت می آیی می بینی درست وسط یک رابطه ی چند نفره ایستاده ای سر یک دو راهی که بمانی یا بروی می دانی، من اصلا اعتقادی به اصلاح شدن ندارم آدمی که یک بار پای رابطه اش نماند صلاحیت عشق ندارد که، او را باید تنها گذاشت با معشوقه های رنگارنگش… من اصلا اعتقادی به ماندن، به سوختن، به ساختن ندارم من اینجور رابطه ها را می بوسم و خیلی زود خیلی زود کنار می گذارم…!
همیشه دیوارها و شیشه ها نیستند که ترک میخورند… گاهی ترک ها از جنس گوشت و پوست میشوند گاهی میشود، لطیف باشی و ترک خورده ! اما نه مثل دیوارها و شیشه ها نه با ضربه ها و زمین خوردن ها… آدم ها با تجربه هایشان ترک میخورند و تجربه ها هر چقدر تلخ تر و گران تر ترک ها عمیق تر... و انسانِ بدون ترک دروغی بیش نیست!
حواستان به یهوییهای زندگیتان باشد. همانهایی که خیلی اتفاقی سر راهتان سبز میشوند، خیلی یواشکی میآیند و عزیز دل میشوند، مهربانترینِ زندگی… همانها که میخواهند لحظههایتان را زیر و رو کنند…
گاهی فکر میکنید پیدایش کردهاید نیمهی گمشده زندگی را…
اما تمام یهوییها شوخی نیستند مثل عکس گرفتن نیست که لبخند بزنی ژست بگیری و همه چیز در همان لحظه تمام شود.
چشمهایتان را باز کنید در انتخابهایتان، عشق چیزی نیست که «همین الان یهویی» باشد !!
اینکه هر روز یک چرتکه بگیرید دستتان و خوب و بد دیگران را بشمارید…
اینکه یک تنه روی صندلی قضاوت بنشینید و برای اطرافیانتان حکم صادر کنید آنقدرها بلد بودن نمیخواهد، اگر راست میگوئید مرد روزهای سخت باشید وقتی حرف قضاوت بین خودتان و دیگری پیش میآید آن زمان اگر میتوانید از منافعتان چشم بپوشید، انصاف به خرج دهید و کاری کنید دیگران نسبت به باورهایشان بیاعتماد نشوند
لطفا دل شیر داشته باشید که بیعدالتی یک لحظه شما میتواند اطرافیانتان را یک عمر به وجدانشان مشکوک کند!
گاهی باید مدتها برای یک تماسش منتظر میماندی و روزها چشمانتظار یک لحظه دیدنش، یک لحظه بوییدنش، اما هر چه بگوید کم است از این انتظار شیرین!
میگوید خیلی از دخترهای همنسلش حتی یارشان را تا لحظه ازدواج هم
نمیدیدند اما درست از همان لحظه که “بله” را میگفتند انگار صد سال است او را میشناسند
میگوید آن وقتها دوران آشنایی، یا نامزدی آنقدرها مرسوم نبود
اما تقریبا تمام دخترهای همنسلش با
سنگها و پنجرهها خاطره دارند و این را با چنان ذوقی تعریف میکند انگار قند توی دلش آب می شود…
مادرم میگوید آن روزها همه چیز دور بود، دیر بود، اما عجیب میچسبید!
اما، این روزها چه…
این روزها که گوشیها آمده، اینترنتها آمده، این روزها که هر کجای دنیا باشی تنها با لمس چند نقطه میتوانی “دوستت دارم” را به گوشش برسانی، هر ساعت از شبانهروز که باشد با یک تماس میتوانی حالش را جویا شوی و از حالت باخبرش کنی اما، نمیدانم چرا برای هم طاقچه بالا
میگذاریم، نمیدانم چرا هر کداممان منتظریم دیگری در عشق پیشقدم شود
نمیدانم چرا فاصلهها نزدیک شده
اما دل ها دور!
میخواهم بگویم عزیز من
فردا روزی شاید دختر من، یا پسر تو هم بخواهد از عشق برایش چیزی بگوییم، بیا کاری کنیم که آن روز حرفی برای گفتن داشته باشیم.
مادرم میگوید همه چیز قدیمیاش با دوامتر است!
به نظرم عشق هم از این قاعده مستثنی نیست بیا قدیمیوار عاشقی کنیم، بیا بادوام باشیم !!