برایت گفته بودم؟
وقتی تو را میبینم، انگار هوا بوی عطر میگیرد، درختها سبز میشوند، و هزار بلبل مست در گوشهایم آواز میخوانند؟
گفته بودم؟ وقتی تو را میبینم انگار در هر زاویهی آسمان رنگینکمان مینشیند، خورشید گرمتر میتابد و
گلها سرختر میرویند؟
ماه زیباتر و ستارهها پرنورترند؟
آه…
وقتی مخاطب حرفهایت نیستم و از مهربانی چشمهایت سهمی ندارم
انگار سینهی ابرها شکافته…
باران میبارد
برف میآید
تگرگ میریزد
و هوا یخ میزند؟
گفته بودم؟ وقتی تپشهای قلبت از دوست داشتن نمیگویند و
لبهایت با نامم رفاقت نمیکنند انگار زیر خروارها بهمن مدفون میشوم
نفس کم میآورم؟
میمیرم؟
از زمستان؟ از بهار … از پاییز؟
از اینکه آدمها میتوانند فصلها را به بازی بگیرند ...
با عشق…
بی عشق !
#فرشته_رضایی
آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
تصویر امنیتی *
Δ