من آدم مهمی بودم!
خیلی مهم…
و بیشتر از آن چیزی که فکرش را بکنید دوستم داشت…
آنقدر که همیشه نگران از دست دادنم بود…
میگفت سخت هوایم را دارد و برای به دست آوردنم می جنگد…
و اگر یک روز من نباشم او هم
دوام نمیآورد،
می میرد…!
روزهای خوبی بود، همه چیز بینمان به بهترین شکل میگذشت
و من آدم مهمی بودم…!
تا اینکه، یک دوری اجباری پیش آمد
یک دوری تلخ اجباری…
آنوقت بود که فهمیدم برای بعضی آدمها تا زمانی اهمیت داری که جلوی چشمشان باشی، که دم دستشان باشی…
همین که دور شوی حتی برای چند قدم، فراموش میشوی، دنبال جایگزین میگردند و دیگر هرگز مهم نیستی…!!
در آن روزهایی که دلم میخواست خودش را برایم به آب و آتش بزند، سکوت کرد،
حتی سراغم را نگرفت …
و من ماندم و تنهایی!
راستش دوری اجباری یادم داد
آدم ها در عمل خودشان را ثابت میکنند
نه در حرف…!!
#فرشته_رضایی
آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
تصویر امنیتی *
Δ